ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

این روزهای کابل، آسمان ابری با احتمال بارندگی!


آفتاب می خواهم شدید، آفتاب می خواهم زیاد، آفتاب می خواهم اما نه برای برنزه کردن تن و بدن، میخواهمش برای گرم شدن، برای خشک شدن، دوستش دارم، ما ساکن خانه های سایه رخ پلاستیک پیچیم با پنجره های چوبی تاب برداشته و کیپ شده درون قالب هایشان، دلم نور می خواهد، بزند از پنجره آشپزخانه به داخل، خشک کند کابینت های کپک زده ام را، آفتاب میخواهم برای اتاق خواب آنطرفی که خشک کند کپک های تخت را، تا بجای استشمام بوی کپک، هر شام، گاهِ خفتن، عطر تنمان را احساس کنم. آفتاب میخواهم!

بی دریغ اگر روزی خواستم خانه ای بخرم یا بسازم برای خودمان، تمام آفتابگیر خواهد بود یا اگر مقدور نبود، لااقل آشپزخانه و هال را تماما" بسوی آفتاب خواهم ساخت تا بتوانم در روزهای بهاری و پاییزی و زمستانی و گاها" حتی تابستانی، روی مبلی، کاناپه ای، صندلی راحتی ای چیزی بنشینم مقابلش و ازش حظ ببرم، از آفتاب، کتاب بخوانم و آفتاب بتابد بر دست و پا و بدنم، همیشه دوست داشته ام آفتاب را، مخصوصا" از وقتی که به کشور عزیز بازگشته ام، و جالب اینجاست که به محض ورود به این مُلک عزیز به ارزش این نعمت خدادادی پی بردم، از زمانی که دیدم برای گرم شدن باید تقلا کرد، تقلایی بیش از فشردن دکمه بخاری گازی، و برای خشک کردن البسه نیز، و برای خشک شدن خودت نیز، و برای نَچاییدن نیز! آه اگر آفتاب داشته باشیم!

من عاشق روزهای ابری نیز بودم، و هستم، اما نه وقتی که مجبورم هر هفته آخر هفته را به کپک زدایی از اتاق آنطرفی مشغول باشم، و باز به این فکر کنم که اگر این هفته نیز ابر باشد و باران باشد، باز خانه نَمورِ من خشک نخواهد شد!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد