ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

تَق!


 در خانواده ما از قدیم الایام رسم بود وقتی کسی می خواست عمق خدمت و عشق را به کس دیگری ابراز دارد( خواهری به خواهری یا خواهری به برادری، یا برادری به خواهری)، انگشت های پای طرف مقابل را می کشید و تَقَش را در می آورد، مثل وقتی که کسی مفاصل انگشتان دست هایش را می شکند، اما دست با پا خیلی فرق دارد، پا و مخصوصا" انگشتان پا و مخصوصا" تابستان ها و مخصوصا" وقتی کسی از بیرون می آید و پاهای بو گندویش را هم نشسته باشد، و همینطور که پایش عرق کرده، عرق ها با گرد و خاک ها عجین و خشک شده باشد، کسی بیاید و مفاصل انگشتان این پاهای گندیده را بِتَقانَد، یعنی خیلی دوست دارمت، و خیلی هوایت را دارم، و خیلی دوست میدارم خستگی ها از نوک انگشتان پایت خارج شوند، حالا اینرا داشته باشید از من که همسر جان ما، از این کار خوشش که نمی آید هیچ، خیلی بدش می آید!!!، اینرا یکروز که خیلی پروانه وار رفتم سراغ انگشتان پایش فهمیدم، وقتی به یکباره گُرخید و دو متر پرید هوا و گفت چه می کنی؟ و، واااااااااااااااااااای، و آاااااااااااااااااااااااااااااخ، و واااااااااااااااااااخ، اَش هوا رفت، و من مانده بودم و یک دنیا گپ های ناگفتنی! اندر بابِ این چیزها که گفتم، و از آن پس هر وقت بخواهم اذیتش کنم میروم و یواشکی انگشتش را تَق میدهم، و دادش هوا میشود، تو گویی مفاصلش به تَقی بند باشد و فکر می کند الآن است که از هم وا بروند، بندهای انگشتان پایش!

 

نظرات 5 + ارسال نظر
بانو چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:38 ق.ظ

چقد جالب! این یکی از مراتب ارادت در خانه ی ما است. به علاوه ی فشردن کف پاها با دست که اینطوری ارادت تمام و کمال ادا میشد.

مریم جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ق.ظ

من چنین رسمی رو در خانواده ام نداشتم. اما خودم با این تق ها خستگی به طور شیرینی از پام به در میشه. و جالبتر اینکه من هم فکر می کردم که با این کار همسرم هم از اینکه این لطف رو در حقش کردم ازم تشکر کنه اما او هم درست همین واکنش همسر شما رو داشت :)

پس هم دردیم مریم جان!

دوست همیشگی! شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:04 ب.ظ

چقدر جالببببب... من و همسر هم دقیقا همین مشکل را داریم، وقتی انگشتای دستشو به قول تو می تقانم داد و هوارش میره هوا، بعد که خودم اینکار با دست و پا و کمر گردن می کنم میگه یه روز همه مفاصلت از هم جدا میشه میفتی میمیری نکن این کارارووووو!

هاهاهاهاهاهاهاهاهاها! از دست این مردای جون دوست!

عسل دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:07 ب.ظ

چقدر جالب. انفاقا من هم به شدت از این عمل بدم می اید. راستش احساس می کنم که انگشتان پایم کنده می شوند.

پگاه پنج‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 04:49 ب.ظ

همسر من هم اینکار را برای من میکند، اوایل مثل همسر شما می ترسیدم. اما کم کم بهش اعتماد کردم که انگشتم رو نمی کنه!
خدابیامرز شوهر خاله ام در بچگی میگفت، بیا ببینم چندتا نان خورده ای و انگشتان پا را می کشید و تعداد تق ها، معادل نان های خورده بود. همین بازی ساده بارها برایش طلب آمرزش روح آورده از طرف من...

خدا بیامرزد ایشان را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد