ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

ترافیک دو ساعته امروز صبح و ربطش به ریشِ سفیدِ دوستان رئیس جمهور!


باز لویه جرگه دیگری در راه است و باز عده بی شماری از شهروندان کابلی گرفتار ترافیک سنگین کوچه های این شهر. لویه جرگه ترکیبی به زبان پشتو (یکی از دو زبان رسمی افغانستان) است و به معنای مجلس(جرگه) بزرگ(لویه)، حالا این بزرگانی که قرار است بیایند و این مجلس بزرگ را رقم بزنند، اکثرا" کسانی اند که موضوع مورد بحث جلسه شان(پیمان استراتژیک میان افغانستان و امریکا) را اصلا" نه خوانده و نه ازش سر در می آورند.

نمی خواهم در هیچ موضوع دیگری به چالش بکشم این داستان را، فقط می خواهم بگویم دولتی که اینقدر توانایی ندارد تا آنچه پس از رایزنی های بی شمار و نظرسنجی های بسیار به نظرش متین و موجه است را به منصه ظهور برساند و می خواهد عواقب آنچه خواهد شد را به گردن خود شهروندان بی خبرش بیندازد و از شر بددُعای احتمالی افغان ها در آینده خود را محفوظ بدارد، حداقل برای این مجلس ظاهری و مزخرف قومی و قبیله ای اش جا و مکان درست تر و مناسب تری از مرکز شهر تعبیه نماید تا هر یکسال و دوسال یکبار مجبور نشود دانشگاهی به بزرگی پلی تکنیک و تعلیم و تربیه را تعطیل و دانشجویانی که از اقصی نقاط این سرزمین به کابل آمده اند را آواره کوه و بیابان کند، خیلی هنر دارد برود در اطراف شهر مهمانخانه ای به اندازه این دو سه هزار نفرمهمان تکراری اش بسازد، اصلا" از هزینه همین لویه جرگه های پی در پی اش کمی بکاهد و بجایش یک جای درست درمان برای مهمان هایش در اطراف شهر بسازد، تا مجبور نباشد اینهمه دانشگاه و مراکز دولتی را قبل و حین و بعد مجلسش رخصت نماید، ما بیچاره های غیر دولتی هم که تا راکت از بیخ گوشمان رد نشود محکومیم به از هر راهی آن تایم رساندن خود به اداره محترم، و جالب اینجاست مسئولین محترم اداره مان هم که از خوابگاه نازنین چسبیده به اداره شان به دفتر می آیند این تأخیر های ما را غیر منطقی تشخیص می دهند و لابد کابل را با نیویورک و پاریس و توکیو مقایسه می کنند و انگشت حیرت به دهان می مانند از دو سه ساعت در ترافیک سنگین ماندن ما، اینها را علاوه کنید به رفتار خشونت بار و غیر قابل تحمل درایور وحشت زده ما که در اینطور وقت ها خود را در هر سوراخی داخل می نماید تا بتواند راهی نزدیک تر و آسان تر بیابد و نمی یابد، و در این میانه دشنام ها و هارنگ ها و زیر لب 39 گفتن هایش به زمین و زمان می رود تا بسازد روزت را!


پ ن: سابق بر این اگر کسی به شمول پلیس ترافیک به موتر جناب راننده ما دست می زد که برو، بلوایی به پا می شد، تو گویی به عضو مهمی از اعضای شریف بدنش دست یازیده اند!!! امروز نه یکبار که چندین بار به موترش زدند که هله! تیز تیر شو، یارو را کارد می زدی خونش در نمی آمد از غضب!

پ ن2: خدا به خیر بگذراند این چند روز پیش رو را!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:18 ق.ظ http://mylovestories.mihanblog.com/

سلام.
وبلاگ شما از بهترین وبلاگ هایی بود که این روز ها دیدم وبلاگتون رو توی لیست وبلاگ های جالب خودم ثبت کرم.اگه تمایل دارید بیاین و ببینین و تبادل لینک با این وبلاگ ها رو از دست ندین.
مرسی

یه جور غیر تجاری نوشتی که واقعن فکر کردم یکی هستی که منو می خونی و دوست داری!

سوده دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:21 ب.ظ http://soode61.wordpress.con

خدا به خیر کند با این اوضاع و روزهای آتی که مجبوریم خروس خوان براییم از خانه تا زود و به موقع دفتر باشیم.

برعکس شد ولی سوده، دیدی؟!

دوست همیشگی دوشنبه 27 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:47 ب.ظ

چقد خوب اوضاع رو ترسیم کردی!
دقیقا گرفتم الان از خانه تا دفتر چه اعصاب خوردی رو به جون می خرین!
پول جرگه هم رو هم دارن عزیز من، نیازی نیست ذره ذره از این ریخت و پاش های شاهانه شون کم کنند، فقط متاسفانه مغز تو کله این موجودات بیسواد وجود نداره!

هعیییییییییییییییییییییییییییییی!

ملودیکا سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:06 ب.ظ http://melodika.persianblog.ir

ای چه خوب !! شمامیتونین از این حرفا بزنین ؟
ما نمیتونیم !!!

آزادی بیانه اسمش، خوشبختانه این یک قلم را خیلی آزادیم بانو!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد