ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

بارانهای بهاری هم خودش را ول کرده میان خنده هایمان!

ساعت خواب مان از دوازده و یک شب به بعد از اذان صبح به افق مشهد تغییر کرده و تایم بیداری آنهم بخاطر عذاب وجدان به دوازده یک، وگرنه وصل می کردیم به غروب آفتاب، من و خواهر و برادر در اتاق برادر می خوابیم و انگار در سفینه خودمان هستیم، کسی کاری به کارمان ندارد، مخصوصا" من که بعد صدها سال دارم برای خودم زندگی می کنم و ذهنم را جمع کرده ام از کوله پشتی بچه و کتابهایش و راه پله های کثیف، آورده ام توی این اتاق سه در چهار و متعجبانه قاه قاه مان فضا را در بر می گیرد، و به هیچ چیز فکر نمی کنم، جز این دقایق بارانی!

پس از سالها می خندم و به هیچ نمی گیرم زمین و زمان را...

ممنون که آمده ای باران!

نظرات 1 + ارسال نظر
yadavar دوشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 04:00 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد