ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

چرا ما از پلیس می ترسیم؟!

یک خاطره جالب که آن موقع فکر نکردم بنویسم، شاید هم مطمئن نبودم از سرانجامش و ننوشتم را حالا بعد از دو ماه از وقوعش ثبت می کنم.

دو سه روز مانده به تولد امسالم، صبح مثل خیلی از صبح های دیگر بعد از سپردن دختر به مهد روی واتساپ به خواهر کانادایی زنگ زدم، تلفن را روی جایش تنظیم کردم و بسمت محل کارم راه افتادم، از هر دری صحبت می کردیم و من چرا تا آنموقع نمی دانستم ویدئو کال در حین رانندگی جرم است؟؟؟!!!!

خنده داری قضیه اینجاست، همینطور که می رفتم صحبت می کردم که دیدم ماشین پلیس از کنارم رد شد و خب چیز طبیعی است، بعد دو سه ثانیه دیدم ماشین پلیس در کنار من حرکت می کند، انگار بعد از گذشتن از کنار من سرعتش را کم کرده بود، چند ثانیه ای گذشت و بعد دیدم رفت پشت سرم، برای خواهر تعریف کردم که ماشین پلیس اول در کنار و الان پشت سر من در حرکت است، مراقب بودم که سرعتم مجاز باشد و رانندگی ام بی نقص!

در جرم نبودن مکالمه حین رانندگی هیچ شکی نداشتم ولی روحم هم از اینکه ویدئو کال جرم باشد خبردار نبود، بعد از چند ثانیه تو فکر کن هفت ثانیه از حرکت پشت سرم چراغ های چشمک زن بالای سر ماشین پلیس روشن شد و من باز برای خواهر توضیح دادم که عجب! پلیس چراغ هایش چشمک می زد و احمقانه نمی دانستم برای من است!

خواهر گفت ای زن خنگ! پلیس برای تو علامت می دهد و رفت.

من همیشه قبل از مکالمه و کلا حرکت گوشی را روی آهنگ می گذارم، و بلافاصله بعد از قطع کردن مکالمه توسط خواهر رفت روی اهنگ، خلاصه در اسرع وقت و با آرامش تمام رفتم در اولین فرعی و چراغ زدم و پارک کردم، ترمز دستی را کشیدم و منتظر پلیس شدم!

صبح بود و من یک زن خوشحال اراییده  در ماشین بسمت محل کار، حتی آهنگ را خاموش نکردم، تا پلیس بیاید یک دقیقه طول کشید، پلیس ها همیشه دو نفر هستند، آمد کنار ماشین و من شیشه را پایین کشیدم، سلام و معرفی و صبح بخیر و سوال،" خانم آیا شما در ویدئو کال بودید؟" 

خدا شاهده تا آنموقع نمی دانستم،

گفتم بله بودم، واااااای بخاطر ویدئو کال من را گرفتید؟ مگر این جرم است؟

گفت بله!

من گفتم من هرگز به گوشی دست نمی زنم و قبل از حرکت ویدئو کال کردم و دلیلش هم این است که نوع ارتباط تلفنی من و خواهرم ویدئو کال است وگرنه من هیچوقت به او نگاه نمی کنم اما او که در خانه است من را می بیند و صحبت می کنیم.

از قضا خیلی زبانم روان و خوب بود و بلافاصله گفتم، قصد ندارید که من را جریمه کنید؟ چون این شنبه تولد من است گرچه من پرنس و پرنسس نیستم( بخاطر تقارن تولد جناب پادشاه انگلستان که پادشاه ما هم بشمار می آید با تولد خودم این طنز ریز را بزبان آوردم و لبخند ریزی زد).

 و بعد افزودم، " من روحم هم از این که ویدئو کال جرم است باخبر نبود."

فقط گفت نه، ولی هرگز نگفت نه جریمه نمی کنیم چون دختر خوبی بودی و این حرفها اما بلافاصله گفت، به هر حال شما در جای مناسب و با سرعت منطقی پارک کردید و گوشی تان هم در جایگاه خودش نصب است، می بینم که آهنگ هم گوش می کنید.

گفتم بله چون باعث می شود روزم را به نیکی آغاز کنم.

گفت، ازین پس مطلع باشید که در جاده ویدئو کال ممنوع است شما فقط حق صحبت دارید به شرط دایر بودن تماس قبل از حرکت، که بهش با ادب تمام اطمینان دادم.

گواهینامه ام را خواست و دادم، آدرس و نامم را چک کرد و گفتم و بعد برش گرداند و با من خداحافظی کرد و رفتند بسمت ماشین خود، من هم با وقار تمام با حفظ تمام مقررات و چراغ زدن از مسیری که باید برگشتم.

تمام روز با خوشحالی اینرا برای همکارانم تعریف کردم و گفتند چقدر خوش شانسی که جریمه نشدی وگرنه جریمه پانصد دلاری روی شاخش بود.

اگر جریمه می کردند همانجا اطلاع می دادند بی تعارف و چند روز بعد جریمه به آدرس خانه ات می آمد.

پلیس اینجا در تمام طول ماموریت باید دوربین نصب شده روی لباسشان را روشن کنند تا تمام جریان را ضبط کند و استنباط همکارانم این بود که یک، پلیس در درجه اول می خواست میزان صداقت تو را بسنجد و تو هرگز انکار نکردی، و صادقانه گفتی بله ویدئو کال بود و بخاطر این بلافاصله از خوبی پارک کردن در جای و وقت مناسب و جایگاه نصب گوشی ات گفت که ضبط شود و احتمالا بخاطر صداقت و اینکه بعد از چک کردن گواهینامه و تمیز بودن سال‌های رانندگی ات مطمئن شدند این بار را از توان بخشش استفاده کرده و جریمه نشدی.

ضمن اینکه در آن چند ثانیه و دقیقه مشاهده من واقعا به گوشی نگاه نمی کردم و رانندگی را با تمام قواعد پیش می بردم و پلیس شاهد این بود که به دوربین اندک توجهی ندارم و فقط حرف می زنم.

خلاصه که خیلی خوشحال بودم.تا شب که با همسر صحبت کردم و او گفت شاید هم جریمه کند چون تو اقرار کردی.

تا دو سه هفته مطمئن نبودم و منتظر جریمه اما خبری نشد و حدس دوستانم به واقعیت پیوست و من از جریمه پانصد دلاری نجات پیدا کردم.

این بود داستان من و پلیس راه ملبورن! راستی خیلی هم خوش تیپ بودند هر دو!


نظرات 7 + ارسال نظر
تراویس بیکل جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:35 ب.ظ https://travisbickle4.blogsky.com/

خدا رو شکر به خیر گذشت

ربولی حسن کور جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:50 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
مدتها طول میکشه تا تاثیر اون خاطراتی که از بچگی توی ذهنمون جاخوش کرده کمرنگ تر بشه.

لیمو شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 05:19 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com

بله من هنوز هم میترسم شاید چون پلیس هایی مثل پلیس ملبورن کم دیدم.

زری.. شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:06 ب.ظ https://maneveshteh.blog.ir

خوشحالم که به خیر گذشت :)

ممنونم عزیز

زهره شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:14 ب.ظ

نرگس جمعه 26 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 05:48 ب.ظ

سلام خانم ساغر خوش کلام، بسیار لذت میبرم از خوندن‌نوشته های شما. ممنونم از اینکه همچنان ادامه میدید به وبلاگ نویسی
حیف این قلم اگه کتابی ازش به یادگار نمونه
سوالی داشتم از خدمتتون
من همسرم یکسال قبل بالاخره بعد از ده سال ویزای دائمش رو گرفت و تازه میس من و پسر هشت ماهه ام رو لاج کرده. شما که در اطرافتون میبینین به نظرتون چقدر طول میکشه ما بتونیم به هم بپیوندیم. البته میدونم مورد به مورد فرق داره ولی حدودی میپرسم. ممنونم

سلام نرگس عزیز، ممنون بابت محبت و لطفی که دارید، ویزای همسر تقریبا الان دو سال طول می کشه، هزینه دولت هم دو برابر شده، انشاالله بزودی به هم بپیوندید و زندگی مشترک تون رو شروع کنید.

پگاه یکشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1403 ساعت 12:15 ق.ظ

همش منتظر بودم بگی خیلی شیک و مجلسی جریمه شده بودم
خب ۸داروشکر

آره خداروشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد