ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امروز سومین ماهگرد تولد وبلاگم است، و بدین مناسبت اقدام به تغییر نمای وبلاگم نمودم، از اینکه اینجا را افتتاح کردم احساس خوبی دارم، فعالیتم در فیس بوک به صفر رسیده است، بخاطر اینکه من آدم جزء نویسی نیستم، و باید مشرح بنویسم، هر چند بعضی وقتها هم دلم می خواهد فیس بوک وار بنویسم مثلا" خوشحال، یا غمگین، یا چمدان بوی سفر و غیره، ولی کلا" دوست دارم تفصیلی بنویسم، باید جزء به جزء را بگویم تا بتوانم موجودی های درونم را بیرون ریخته باشم، آنوقت است که احساس راحتی می کنم!
باید اعتراف کنم از آنچه در اولین پست ها نوشته ام(مبنی بر بی اهمیت بودن اینکه چند نفر می آیند و مرا می خوانند و روزانه چند نفر بهم سر می زنند و کامنت می گذارند و کلا" خوانده می شوم) تا حدود زیادی برگشته ام، و می بینم که بعد از نوشتن و گفتن حرف هایم، سخت علاقه مند می شوم دیگران هم بیایند و مرا بخوانند و اگر احساس مشابهی دارند یا تجربه همگونی هست یا کلا" با نوشته حال کرده اند به من هم بگویند، و با اینکه ناشناس هستم، احساس همذات پنداری کنند، آنوقت است که رضایت درونی ام مضاعف می شود!
من اصلن از فضای فیس بوک خوشم نمیاد!
نمی دونم چرا ولی وبلاگ نویسی برام جالب تره!
سومین ماهگردتون مبارک دوست من
مطمئنا اگر دیده شدن و خوانده شدن برایمان مهم نبود نوشته هایمان را در سررسیدی می نوشتیم و در گنجه خانه پنهانش می کردیم
تشکر آرزو جان!
این طرح جاندارتر و شاد تر است. مبارک باشد.
مرسیییییییییییییییییییییییی!
این داستان وبلاگ و اینکه کسی نخونتش ، واسه خودم مینویسم و این حرفا ، یه جورایی بقول شاملو " درد مشترکه " ...همه اولش همینطوری هستن ولی بعدش دوست داری خونده بشی....
فیس بوک یه زمانی خوب بود...همون اوایلش....الان دیگه نه...
با اجازه لینک میکنم شما رو...
خواهش می کنم!
فکر کنم روزه گرفته اتت...چون هیچی نمی نویسی....
هاهاهاهاهاهاهاهاها! یعنی خیلی دقیق گفتی!