ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

من حالم خوب است اما تو باور نکن

چیز برای نوشتن زیاد است، باید وقتی برگشتم به ترتیب اهمیت بیایم و بنویسم. 

الان از سفر ما یک ماه و یکهفته می گذرد، همسر بعد از یکماه از مرز رازی در شهر خوی ایران به شهر وان، محل زندگی پدرش بهمراه مادر دوم و خواهرانش رفت، دیروز از وان به استانبول رفت تا اندکی برای خود باشد، دوستی در استانبول داشتم، فقط بهش گفتم اینکه همسر له و پاره پوره را تقبل زحمت کنند و کمی حالش عوض شود قبل پرواز به ملبورن، گفت بفرست. حالا چرا پاره و له؟ خب سفر ما تمام مدت سفر در سفر بود، و اینبار که آمدیم مادرش در گرمسار حافظه اش را از دست داده بود و خواهرش افسرده بود و کمردرد، آن یکی خواهر از افغانستان برگشته مطلقه دربدر کار با دیسک بیرون زده، هیچ جا برای دلخوشی نبود بجز خانه یک خواهرش که خدایی خیلی خوب گذشت.

تمام مدت گرمسار را دنبال تخت و تشک طبی و ویلچیر بودیم و شهر به شهر بردیم نصب کردیم، بوی تند شاش آدم بزرگ آلزایمری را تابحال استشمام کرده اید؟

حالا بگذریم از سطح بهداشت عمومی پایین و رانندگی های خراب و ترس از تصادف هر لحظه ای و.....

 فعلا" همین چیزها به نظرم رسید تا باز بیایم و در فرصت بگویم.

الان مادرم در اتاق عمل است، دو روز پیش خودش بهم گفت، نگفته بودند تا نگران نشوم، هیچ کس دیگر هم بجز خانواده خودمان نمی دانیم، چیز سنگینی هم نیست، یک پارگی مختصر پشت ناف که بعد از سرفه های شدید عایدش شده، سرپایی است اما امشب باید اینجا بماند.

مادر من تا الان که شصت ساله نشده است مریضی زیاد دیده است اما بحمدالله تابحال بیمارستان بستری نبوده و عمل نشده است، این است که تا آمدم توی اتاق و دیدم برده اندش اتاق عمل ار غصه دلِ تنگش که تنهایی رفته دلم ترکید.

زنگ زدم به همسر برنداشت، ولش بهش نمی گویم نگران نشود.

خلاصه که تا اینجای سفر دروغ است اگر بگویم همه اش بد گذشت اما خیلی راست است اگر بگویم بیشترش حناق بود و اشک فروخورده!

بعد استوری های اینستاگرامم چه شیک و خوب بودند، هار هار هار، مجازی دروغگوی بی شرف!

ولی سعیم بر این است که در هر شرایطی بعد از ثانیه ای به خودم بیایم و حالم را برای بیش از ثانیه خراب ننمایم، باشد که رستگار شوم!