ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

انتخابات ایران تو رَ چی؟


می روم این وبلاگ های ایرانی را می خوانم و حسرت می خورم، حسرتِ داشتن یک مشارکت سیاسی پرشورو شعور و با انگیزه در کشور خودم، صبح با دیدن خبر ائتلاف عارف و روحانی در انتخابات روز جمعه ریاست جمهوری از هیجان پر شدم، با همکارم که داستان انتخابات ایران را دنبال می کرد هم مطرح کردم و نتوانستم برقی که در چشمانم دویده بود را انکار کنم، برای دقیقه و شاید ثانیه ای از زمان و مکان دور شده بودم، چند آهنگ انتخاباتی و انقلابی مخصوص این روزهای ایران را شیر کردم و در حال و احوال دیگرگونه ای بودم، نظیر حال و هوای پارک ملت رفتن های بهار 1388، یکهو به خودم آمدم، باید گزارش های خبری اخیر افغانستان را چک می کردم تا برای جلسه ساعت 8:45 دقیقه ای ام حاضر باشم، و اخبار همگی حاکی از آنچه همیشه هست، بی هیچ تغییری، و دلم سوخت برای خودمان، که هنوز اندر خم کوچه ای هستیم که حتی همین کشورهای دور و برمان صد و بیست سی سال گذشته ازش رد شده اند به سلامتی، بله، بله من هم تاریخ معاصر کشورم را خوانده ام و از شکوه دوران های اندک اصلاحات همزمانش با ایران و ترکیه باخبرم، داشتیم یک چیزهایی، زنان با سواد، مردان صاف و صوف و بی ریش، و افکار ترقی خواهانه، ولی داشتم داشتم حساب نیست جان خواهر، دارم دارم مان را چه شد؟ کجاست؟ و به کجا خواهیم رفت؟، تقی به توقی بخورد و سازی زده شود و ابراز هیجانی اینچنینی هم اگر داشته باشیم سریع می شویم جاسوس و جواسیس ایران، یکی نیست بهشان بگوید ابله! فرق است بین سیاست ایران و ملتش، فرق است بین تعبیرات من از شعور سیاسی ملتش و همدلی و یکی شدنشان در روزهای ملی میهنی شان با خط مشی کلی رژیمش، بیایید از هر کسی هر کجا که هست خوبی هایش را یاد بگیریم، و نداشته ها و فقدان های خودمان را پشت اتهامات اینچنینی به دیگران پنهان نکنیم.

نظرات 5 + ارسال نظر
شهرزاد سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:32 ب.ظ http://wordtalkword.blogsky.com

من هم این هیجان و این حس را دوست دارم. دوست دارم روزی برسد که همه با هم این شور و هیجان را تجربه کنیم اما راستش کمی ناامیدم!

انسان به امید زنده است!

coronae سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:50 ب.ظ http://coronae.blogspot.com

ما ایرانیها خودمون هم هنوز فرق این دو تا رو نفهمیدیم...

تشکر از کامنت! بهت سر میزنم.

روزهای عاشقی یک طلبه چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ب.ظ http://1talabe.persianblog.ir/

راستی

شما شغلتون چیه ؟ من مطالعاتی در مورد افغانستان داشتم. همین الان اگر بگن کدوم کشوررو دوس ت داری ببینی یکی از مهمترین ها همین کشور شماست.

مخصوصا هرات.
نمیدونم کتاب جانستان کابلستان ر و خوندین یا نه . از کتابهای پر فروش بود. سفرنامه یک ایرانی هست به دیار شما.
.

روزهای عاشقی یک طلبه چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:10 ب.ظ http://1talabe.persianblog.ir/

دوست داشتم بیشتر بودنم . دید شما نسبت به رهبر ایران ؟ نسبت به رییسس جمهور و نسبت به کشور ما چگونه هست.

ممنون میشم منو لینک کنید. به من سر بزنید. سعی میکنم بیشتر بهتون سر بزنم.
ایام به کام.

محمد اقا چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:22 ب.ظ

سلام
البته اینها که می گویی شاید در وهله اول درست باشد ولی از نزدیکه ببینی اینها مردمان بدبختی هستند با مشکلات فراوان که اولینش نداشتن حس انسان بودن ...حس زندگی در یک مرغدانی که فقط اب ودانت را می دهند و دیگر هیچ ..چه رسد به مشارکت سیاسی ..ب قول معروف اواز دهل از دور خوش است..

حالا جدا از این حرفها وضعیت اشتغال اونجا چطوریه؟ من لیسانس کشاورزی دارم و در مملکت غریب تقریبا بیکار

احتمال زیاد می دهم شما تا کنون به اینسوی مرز پر گهر نیامده اید، تا بدانید انچه شما بهش بدبختی و مرغدانی می گویید، به خواب ملت ما هم نمی آید، بازگشت تمام مهاجرین مخصوصا" اقشار تحصیلکرده افغانی را به کشورشان ولو در قالب سفر کوتاه مدت، شدیدا" توصیه می کنم، تا از نزدیک با اوضاع درونی آگاه شوند، از نظر شغل هم پیشنهاد می کنم به سایت آی او ام(اداره بین المللی مهاجرت) رفته برای طرح بازگشت متخصصین اقدام کنید، موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد