ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

از مهاجرت(4)!

سکانس چهار: آزاده نامداری با آب و تاب همیشگی دوست داشتنی اش دارد راجع به مهمان برنامه اطلاعات و آمادگی ذهنی می دهد، تصویر روی خودش است، از نامه هایی که به برنامه رسیده و تقاضاهایی که مبنی بر رفع مشکلات زوجینی که یکی شان افغان هستند، می گوید، و توضیح می دهد که بخاطرجنگ شوروی به افغانستان و بعد از آن جنگ های داخلی و بعد از آن طالبان، میلیونها مهاجر افغانی( و نه افغان یا افغانستانی) به ایران آمده اند و بر این اساس خیلی از دختران ایرانی با پسران افغانی و بالعکس باهم ازدواج کرده اند، و ما می خواهیم با یکی از این زوج های افغانی- ایرانی مصاحبه ای داشته باشیم، رو می کند به آقای دکتر ارتوپد افغان، و شروع می کند از او سوال و جواب، و شیوه ایشان هم که مثل خودم است و مخصوصا" وقت هایی که هیجانی شود فقط حرف می زند و مجالی برای پاسخ نمی گذارد، پست سر هم سوال می پرسد از آقای دکتر افغان، و سوال ها اینگونه اند: خب جریان مهاجرت شما چطور بوده است؟ چند خواهر و برادر دارید؟ خانم را چگونه انتخاب کردید؟ آیا مخالفتی با ازدواج شما نشد؟، خب تا اینجای سوال ها چیز بی ربط و موهنی وجود نداشت جز همان تعبیر افغانی که وقتی از زبان یک ایرانی خارج می شود ناخودآگاه جنبه توهین به خود می گیرد، و ناخودآگاهِ یک افغان احساس کثیف بودن بهش دست می دهد، چرا که پیش زمینه روانی شنیده شدن این عبارت در ذهن تمام افغان های مهاجر ایران توهین است و اضافی بودن و جا اشغال کردن، اما سوال های مرحله بعد را بشنوید: شما با چه کسانی رابطه دارید؟ آیا بیشتر با خانواده خانم معاشرت می کنید یا با خانواده خودتان؟ دوستان تان چطور آیا دوستان افغانی بیشتر دارید یا دوستان ایرانی، اصلا" دوستان افغانی در سطح خودتان باسواد دارید که با آنها رابطه داشته باشید؟، و این رسما" نشان می داد که خانم نامداری فکر کرده است این یک عدد نظر کرده پروردگار از بین بیست و هفت هشت میلیون افغان روی کره زمین توانسته از غار جهالت بیرون آید و به کسب دانش بپردازد، و خلاص، اصلا" پیش فرض ایشان همین بود، که تو گویی دیگر انسان باسواد و دکتر و مهندس افغانی لااقل در حیطه زندگی این جناب دکتر وجود نداشته که این بندگان خدا بروند با آنها به زبان و لهجه مادری شان گپی بزنند و دمی راست کنند.

سوال های بعدی از خانم بود، جالب توجه است که خانم سوادش دیپلم هم نیست(چون با خواهر این آقای دکتر آشنایی داشتم و ایشان همیشه از کمالات خانم برادرش می گفت، که اولا" از افغان های شناسنامه دار هستند و ضمنا" فقط تا سوم راهنمایی خوانده است)، ازش می پرسد: چطور شد که با این آقای افغانی ازدواج کردید؟ اصلا" چرا ازدواج کردید؟ و آیا خانواده مخالفتی نکردند؟ حالا خانم را داشته باشید که در جواب چه گفت: ایشان آمدند خواستگاری و از نظر ایمانی و خانوادگی مورد پسند خانواده بنده واقع شدند و ازدواج کردیم، یعنی تخصص ارتوپد بنده خدا کشک بوده است برای این خانم.

در آخر برنامه هم که خانم نامداری اعلام فرمودند که یک آهنگ افغانی برای شما انتخاب کرده ایم که برایتان نشر می کنیم: آهنگ چیزی بود از خواننده ای نامعلوم و مضمون شعر هم در مایه های دلبر بی وفا بمیرد الهی و الهی خاک بر سر شود و تکه پاره اش کنم تا دلم آرام گیرد و من خیلی سگ و وحشی و خونریزم چونکه پدران من  از نوادگان احمد شاه ابدالی است و من از تخم و ترکه همان هایم..............

پشت زمینه آواز هم تصاویر کثافت های شهر، و زباله های رها در کنار زباله دانی ها و زنان برقع پوش گدا با اطفال شان که در کنارشان به خواب رفته بودند و خیلی که هنر کرده بود یک جاهایی برخی اطفال کمی سطح بالاتر از آن گداها را نشان مان داد، تا هر آنچه عزت و آبرو و عشق به میهن و عرق ملی و عاطفه مام وطن در خونمان جمع کرده بودیم دوچندش از نفرت و انزجار از تهیه کننده آن برنامه و پروگرام در ریشه هایمان بدود، من نمی گویم ان تصاویر و آن شعر و ترانه از افغانستان نبود، می خواهم بگویم آن یکی از هزاران ترانه و شعر و تصاویر افغانستان بود که تنها بر اثر گزینش یک انسان مغرض ممکن است برود روی آنتن، که ما خواندن های احمد ظاهر را داریم، که ما همان روزها کاست فرهاد دریا را داشتیم که آهنگ هایش پر بود از واقعیات افغانستان، که هم زن بدبخت گوشه سرک را نشان بیننده می دهد هم پیرمرد نانوا را هم جوانانی که فوتبال بازی می کنند هم آن ریشویی که در کافی نت پشت لب تابش نشسته است، هم از شکوه غریب کاخ فروریخته دارالامان به خوردت می دهد و هم از مرکز خرید سیتی سنتر، از بد و خوبش، همان زمان ما خواندن های حماسی و خیلی زیبای داوود سرخوش را داشتیم که درش از دربدری های غربت و مهاجرت گفته وگفته است که خیلی غمگینم از این بخت اما دست خودم نبوده است، و خسته ام، و به وطن باز می روم، و خیلی خواننده های دیگر که وطنی خوانده اند و میهنی خوانده اند و می خوانند.........

نظرات 3 + ارسال نظر
عسل پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:33 ب.ظ

بلی متاسفانه این گونه افراد هستند در بین ایرانیان. عراقی که 8 سال با انها چنگید و شهرها و روستاهایشان را ویران ساخت، به زنان و دخترانشان تچاوز کرد و .... را باز هم بهتر از افغانها می بینند.

نکته دردناک قضیه همینجاست!

آ دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:44 ق.ظ

دوست عزیزم، من هم‌زادگاهی ایرانیت هستم. آزاده نامداری و کلا صداوسیمای ایران متاسفانه برگرفته از تفکرات فاشیستی حکومت ایران است و چه بسا برنامه‌های توهین آمیزی راجع به نژادها و اقوام ترک و کرد و لر و غیره ساخته و خود ما ایرانیان را هم آزرده کرده. متاسفم که درین برنامه چهره‌ی درستی از هم‌زبانان افغان من نشان نداده. همان‌طور که خودت می‌دانی حرکات نژاد‌پرستانه‌ در اثر جهل و نادانی‌ست و بسیاری از ما ایرانی‌ها از رفتار زننده‌ی هم‌وطنان‌‌مان با افغان‌ها شرمنده و ناراحت هستیم. امیدوارم با آگاه شدن نسل‌های جدید و با باز شدن فکر مردم رفته رفته این رفتارها کمتر و کمتر شود. من به تو قول می‌دم نسل من به فرزندان‌شون برابری و برادری را یاد خواهند دادند. به امید روزهای خوب

باور دارم اینها را و همین هاست که نمی گذارد از سیاست ایران شمشیر هم بر من ببارد تاب بیاورم زادگاهم را و دوستش داشته باشم!

پگاه یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 08:06 ب.ظ

مگر نشنیده اید که
ننگ ما ننگ ما، صدا و سیمای ما

ولی جداً شناخت ما از همسایه مون خیلی کمه، من حتی نمی دانستم حق ورود رسمی به دانشگاه را دارید و در همین وبلاگ متوجه شدم و البته بسیار خوشحال.
ما حتی درست و حسابی نمی دانیم کدام کشورهای همسایه مان به فارسی تکلم می کنند و چه جریانات فکری، فلسفی، ادبی و موسیقیایی که نمیشد در این حوزه فرهنگی به راه انداخت. و سیم ارتباطی ما اینطور قطع است!

دوباره یادم آمد آن مصاحبه را، و جالب است بدانید بعد از آن مصاحبه با خواهر آن آقای دکتر صحبتی داشتم درباره گفته ها و خواهرش گفت بخدا همه به ما زنگ می زنند که چرا آقای دکتر خوب و محکم نبود در بیان خواست مهاجرین، چرا بازگو کننده مشکلات نشد و از این دست اما باور کنید پشت صحنه بهش گفته بودند شکایت و گلگی مطلقا ممنوع فقط درباره ازدواج افغان ها و ایرانی ها و مسائل قانونی اش سخن بزنید.
خداوند آزاده نامداری را هم بیامرزد، انروز که این پست را نوشته بودم دنیا چه جای بهتری بود ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد