ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

سفرنامه(3)، سرزمین موج های آبی!


کسانی که در ایران زندگی می کنند یا برای مسافرت به ایران رفته اند از سرزمین موج های آبی شهر مشهد باخبرند، که بزرگترین پارک آبی سرپوشیده خاورمیانه است، از بدو تأسیس این پارک آبی آرزو به دل داشتیم که یکبار هم که شده برویم در میان آبها و هیجاناتش غرق کنیم خودمان را، جیغی و فریادی و عربده هایی، و در همان هفته اول سفر از چگونگی پروگرام هایش باخبر شدیم، و از آنجا که وقت اینرا نداشتیم که از صبح تا شب در آب باشیم، تصمیم گرفتیم تایم عصر تا آخر شبش را برگزینیم، و از 5 تا 10 شب خوش باشیم با جماعت نسوان فامیل و دوست!

خلاصه روابط عمومی مغزمان را به کار گرفتیم و به دوست و رفیق هایمان زنگ زدیم و تصمیممان را مبنی بر این تفریح ابراز داشتیم تا اگر کسی علاقه مند به هیاهوی آبکی در موج های آبی داشت همراهمان شود، که خب معذوریت ماهانه بانوان در زمینه استخر براستی شوخی بردار نیست، و خلاصه جماعت مبرا از عذری را برداشته به مکان مورد نظر رفتیم، اولا" اینکه تایم 5-10 را گرفته بودیم ولی تازه همان 5 به استخر رسیدیم و غافل بودیم از پروسه طولانی ثبت نام و گرفتن کلید و کمد و عبور از چک های سفت و سختی که داشتند، اول باید موبایل ها و سوئیچ موتر و هر نوع طلا در سر و گردن و دست هایت را به بخش امانت می سپردی، و ما خیلی خوشحال بودیم از اینکه گردن و گوش ها را خلوت کرده بودیم ولی بعد دیدیم حلقه هم از این امر مبرا نیست(و چه ابله بودیم ما که گمان می کردیم حلقه که برای ما حکم جانمان را دارد برای متصدیان آنجا هم حرمتی مثل ما دارد و استثنا پذیر است)، و ناچار برای تحویلش به صف شدیم، درون صف خانمی با اشاره به النگویم گفت اینرا هم باید تحویل بدهی پس الآن در بیار که جلو رسیدید مشکل می شود، من به خیال اینکه توجیه من مبنی بر تنگ بودن و سختی در آوردنش متصدیان را توجیه میکند نشنیده گرفته و فقط حلقه و موبایل و سوئیچ یاران همراهمان را تحویل داده قبض رسید گرفتم و برگشتم، مرحله بعدی ایستادن در هیاهوی مراجعین برای اخذ کلید کمد بود که خود حکایت مفصلی داشت، همه علاقه مند به زودتر رسیدن به کلید و زودتر رفتن به دنیای هیجان، کلید هم گرفتیم، هر کلید شماره داشت و از آن پس با آن شماره شناسایی می شدیم، و برای هر کاری باید کلیدمان را شارژ می کردیم، و حکم چِک را داشت، مرحله بعدی چک بود که تمام وسایل و لباس ها و اندامت را در می نوردیدند، خانم هایی با دستکش در دست هایشان اول بادی چک و بعد با ریختن تمام وسایل از درون کیف و نایلون های همراهت تمام موجودی ات را چک می کردند و اگر در آن مرحله چیزی پیدا می کردند که باید تحویل امانت داری می دادی برت می گرداندند به مرحله های قبل، جالب اینجا بود که تک تک حوله ها و مایوها را خوب تکان می دادند و دست می کشیدند، و من همزمان با اینکه کلافه شده بودم به این دقت نظر و این تعهد کاری شان و اصلا" این قاعده و قانون درست و مجریان دقیقش و به نظامی که آنجا حاکم بود غبطه خوردم.

بگذریم! بعد از چک، کلید به دست به سمت کمد ها رفتیم و در میان زنان نیمه عریان و مایو پوش کمدمان را یافتیم و با اعمال شاقه لباس مان را عوض کردیم، و تو فکر کن برای آنهمه کمد که سر از هزاران در می آورد رختکن به تعداد انگشتان یک دست هم یافت نمی شد، و ملت بالاجبار همان روبروی کمدشان حوله ای به دور خود پیچیده و اقدام به تبدیل لباس می کردند، خب این مرحله هم در ازدحام و هیاهو انجام شد و باید به صف می شدیم، و چک نهایی آنجا انجام میشد، و بعله! گیر دادند به النگون هایم، خب چرا اینطور نگاهم می کنید، النگون هایم را از دم انداخته بودم آمدم ایران چشم و چال در آورم، آخر در میان جماعت شرقی، و مخصوصا" سنتی شرقی، و مخصوصا" افغانی، و مخصوصا" عوام الناس، ملاک و معیارهای خوشبختی در چاقی و سفید پوستی و داشتن طلای بسیار است، که ما که دیدیم از لاغری داریم می میریم و سیاهی هم مزید بر علت شده، بنابراین سه تا النگون در دست راست و یک تک پوش در دست چپمان کرده بودیم تا مردم به ضرب و زور زردی طلا از درجه خوشبختی مان آگاه شوند، و چوبش را هم در موج های آبی درست در مرحله آخری که چند قدمی با هیجان فاصله نداشتیم خوردیم، چوبش هم چون مایو بر تن و مرطوب از عرق بودیم خیلی درد داشت، و مثل بیچاره ها بازگشتیم تا دو قبض سه هزار تومانی مچ بند واریز کرده و بعد با ارائه قبض ها برویم از آن خانم که یک سر و هزار مشتری داشت مچ بندها را گرفته به مچ ببندیم و بازگردیم، دلیل شان هم برای ممنوعیت النگو بخاطر حفظ امنیت جسمی خانم ها بود و نه خطر گم شدن یا سرقت، چرا که در میان تونل ها و تویوپ های آبی و فشارهایی که در حین استفاده از بازی ها عاید می شود امکان پاره شدن مچ و ساعد با النگو وجود دارد.

خلاصه تا با دو مچ بند سیاه بر دستان رفتیم داخل، شده بود 5 و سی دقیقه، اما بسیار خوش ها گذشت، و با بازی ای به نام"U"  آغاز کردیم که بسیار شعف ناکمان نمود و براستی عربده هایی از ته دل کشیدیم، بعدش سوار بر بازی چاله فضایی شدیم که خود در نوع خودش بی نظیر بود، و در قسمت موج های مصنوعی اش کولی بازی های فراوانی از خود بروز دادیم که تا آنروز از وجود بالقوه اش در درونمان بی خبر بودیم، و به همین ترتیب سوار وسایل بازی هیجان انگیز دیگر شدیم و اوقات بسیار خوشی را رقم زدیم! و آخر سر هم رفتیم در رستورانش تمام شارژ کلیدهایمان را پیتزا و ساندویچ های بسیار مطبوع خوردیم، و مطبوعی اش بیشتر از اینرو بود که رستوران چی ها دختران خوش اندام با یونیفورم های بسیار زیبا متشکل از تاپ و شلوارک های بسیار خوشرنگ بودند و آدم احساس می کرد در جزایرهاوایی سفارش پیتزا داده است! اصلا یک وضعی!

این بود خاطره ما از سرزمین موج های آبی مشهد ایران در تابستان 1392!

نظرات 14 + ارسال نظر
بختی یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:11 ق.ظ http://salsalshahmama.blogspot.com

بر آن شدم تا هر طور شده ما نیز بر این سرزمین موج های آبی مشهد قدم گذاریم گر چند بسیار دشوار می نماید اما تلاش به غایت خواهم کرد

حتما" این کار را بکن بَختَی نازنین وگرنه نیم عمرت بر فنا خواهد بود!

[ بدون نام ] یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 ق.ظ

گوارای وجودت بادا! من که حظ بس وافر بردم از ان تنها تجربه ام در چنان جایی اما حیف که راهمان ندادند در بخش آفتاب گیری و ساحل مصنوعی که ساخته بودند( بی روغن بدن و زیر انداز راه نمیدادند)

ما که از نخست بعلت محدودیت تایم و شلوغی آنجا اصلا" قصد رفتن به سمتش را هم نکردیم!
از شما هم قبول باشه!

دوست همیشگی یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:34 ب.ظ

اصلا آب آرامش و شادی میاره برا آدم... تعریفشو خیلی شنیدم ولی هنوز نرفتم.... ولی اینجا استخر میرم باشد که شناگر ماهری بشیم

خوش به حالت دوست همیشگی که استخر میری، جای ما هم بپر تو آب!

ملودیکا یکشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:40 ب.ظ http://melodika.persianblog.ir

چه خوب شد بالاخره برگشتی خواهر !
خیلی چشم به راهت بودم ...
اگه سفیدی و تپلی و النگو نشونه ی خوشبختیست ، من چقدر زیادی خوشبختم !! چون دو تا از این سه آبشن رو دارم ، حالا بگو النگو نداشته باشم ! مگه چیه ؟؟!

سلام منو به سوده برسون و آدرسم رو بهش بده لدفن ... همونطوری که اولین بار اون آدرس منو بهت داد

سر زدن به خونه شما از اولین کارایی بود که بعد از برگشتنم انجام دادم اما نمیشد برای شما کامنت بذارم، این آدرس جدیدتونه؟ حتمن به سوده میگم.

مریم دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:51 ب.ظ

چه خوب که بهت خوش گذشته و چه خوب که نوشتی اینا رو. هم به من انگیزه داد که دفعه دیگه حتما اینجا هم برم و هم اینکه بدونم با چه آمادگی هایی باید رفت.
همیشه شاد باشی خانم خوشگل دوست داشتنی خوشبخت :)

بازم مرسی از کامنت!

بابای عسل سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:22 ق.ظ

با این توصیف شما حتمان باید رفت اگر مشهد نشد حتمان مشابهش توی یه جای دیگه.
کسانی که تو را می شناسن می دانند که تو به هیچ کدام از اون صفات زنانه ای که گفتی احتیاج نداری.تو یگانه ای.

قربان شما بروم که بهتر از هر کسی من را می شناسید!

مرتضی پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:22 ق.ظ http://233456479+74

مرتضی پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 ق.ظ http://123456789

من ازاستخر مشهد خوشم آمد

عزل سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:42 ب.ظ

من ارزومه سقوط ازاد روسوارشم چه قدرخوب میشد ولی حیف که نمیشه

کیانا دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1392 ساعت 07:34 ب.ظ

من یه هفنه دیگه می رم خیلی خوشحالم

منم بزودی میام!

فرناز چهارشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 12:06 ب.ظ

عالی عال عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی گل عالی عالی عالی عالی است

شهناز سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 03:36 ب.ظ

عزیزم مرسی بخاطر شرحی که از سفرت اینجا گذاشتی. خیلی بدردم خورد، مخصوصا بخاطر مادرم که النگوهای تنگ دستشه و باید بره طلافروشی براش دربیاره.


ی راهکار دیگر هم خودشون برای اینجور موارد دارن و اون هم اخذ و نصب مچ بندهایی هست که برای این امر طراحی کردن و همه کسانی که مشکل مادر شما رو دارن می تونن برای در نیاوردن النگوها ازش استفاده کنن.

هویار جمعه 15 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 04:37 ق.ظ

من هم با اینکه چند باری کابل و هرات آمده ام اما هنوز آرزوی آمدن به سرزمین زیبای افغانستان رو دارم
بالاخص برای زیارت پیر هرات و حضرت جامی
همشیره های عزیز اگر کسی از شما عزیزان به زیارت رفت از ما هم یاد کنید
راستی هفته ی پیش موجهای آبی بودم
واقعا نسبت به قبل بهتر شده
اما سقوط آزاد رو لطفا با مراقبت و رعایت نکات ایمنی استفاده کنید چون ممکنه آسیب زننده باشه برای خانمها اگر رعایت نکنن

سرزمین موج های آبی پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 04:17 ب.ظ

دوستان گرامی جهت هر گونه انتقاد یا پیشنهاد به سامانه پیامکی موج های آبی با شماره 5000144105 پیامک بزنید و در صورت اطلاع از قیمت ها و شیفت ها کلمه "راهنما" را به همین سامانه پیامک کنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد