ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

خاله زنکی!

  1. فضا را غم اندود کرده ام، قبول دارم، ولی اینها احوالاتم بوده اند و نوشته ام آنچه بر روح و روانم می رفته است، تازه خیلی از حرف های دردناک و غم انگیزم را ایگنور کرده ام خیر سرم!
  2. برنامه خواب خواهر بعد از سه شبانه روز دیشب تنظیم شده بود، ظاهر امر که اینرا می گفت، و هنوز آمار نگرفته ام ببینم مثل سه شب گذشته اش تا خود صبح جغدوار بیدار بوده است یا خیر، جالب است برای اثبات این ادعا به قول خودش هر یکساعتی که بر او می رفته است یک پیام به برادر وایبر می کرده است که اعلان بیداری در تایم مندرج در پیام نماید!
  3. در زندگی از آدم هایی که ادعا می کنند و همیشه درحال تعارف هایی هستند که توی شنونده و شاید خودش هم صد در صد یقین بر عملی نشدنش دارند، متنفر بوده ام، نمونه اش را در زندگی ام داشته ام، طرف را نه مجبور کرده ای و نه با برخوردهایت نشان داده ای که خیلی هم به این موضوع اهمیت می دهی، و شاید حتی نشان داده ای که از تعامل ولو کوتاه و کم با ایشان آنچنان حظی هم نمی بری، بعد باری نیست که تو را ببیند و تعارفی به این شکل که، مدتهاست به خانه ما نیامده ای تو را به خدا هر وقت دوست داشتی و وقت داشتی فقط یک زنگ بزن و بیایید در خدمت باشیم، فلان چیز را که تازه یاد گرفته ام برایتان درست می کنم، و فلان و بیسار، بعد برای من این خیلی جالب است که بعد از هزاران بار از این نوع تعارف ها کردن، نشده یکبار هم که شده زنگ بزند و خودش بنده را دعوت کند، نمی دانم چطور تا بحال نفهمیده است که من شخصی هستم که بمیرم حاضر نیستم به کسی زنگ بزنم و بگویم من امشب یا امروز می آیم خانه تان، چه برسد مثلا" با برادرم بروم، و از همه بدتر و عجیب تر، انتظار داشت با همین سبک تعارفش خواهر عزیز تر از جان و بدتر از خودم مغرور و سختگیر در زمینه های آداب اجتماعی ام را مهمانش کنم، من صد و بیست سال دیگر از عمرم بگذرد حاضر نیستم بدین شکل به خانه کسی ولو نزدیک و با خاطرات یکسانی در گذشته بروم، فقط افسوس که بخاطر این سنت ها و نان و نمک گذشته ها و برخی ملحوظات مزخرف دست و پا گیر اجتماعی مجبورم تعاملاتی ولو لرزان داشته باشم.
  4. بعضی وقت ها بعضی آدم ها بدجور ناراحتت می کنند و هر باری که سعی می کنی داستانشان را فراموش شده بینگاری، نمی شود و باز برخورد تازه ای از طرف باعث می شود دلخوری ات بیدار شود، من بالشخصه آدم متوقعی نیستم، و انتظار ندارم کسی برای منی که برایش کار خاصی نکرده ام، کاری بکند، با دوستانم راحت هستم، از خوشی هایشان می گویند می شنوم، من از آخر هفته هایمان می گویم می شنوند، بی آنکه پشت بند تعریف از فلان چیز بگویم یکروزی هم شما را به صرف همان غذایی که تازه پختنش را یاد گرفته ام دعوت می کنم، نمی کنم و نمی گویم، خیلی معامله راحتی ست، با دوستان هم نزدیکتر می شویم، یک کوفتتان شود هم می گویم تا دلم خنک شود فوقش! اما نمی دانم چرا باید برخی با گفته های خودشان این توقع را در من بوجود بیاورند و بعد بروند رد کارشان، آقا! مجبورت که نکرده اند اینهمه ادعای رفاقت کنی، اینهمه تعارف بیجا کنی، اینهمه اظهار عشق و نزدیکی کنی، بعد آمدن خواهر مرا با یک اس ام اس تبریک و تهنیت بگویی و روز سوم تازه زنگ بزنی و نمی دانم از ترس مصرف شدن کریدیت یا هر چیزی با خودش هم حتی حرف نزنی، و روز آمدن هم اینطوری به زبان خودت دعوتش کنی، که منزل ما هم تشریف بیاورید، خوشحال میشیم، اینجا آنوقت کلتور افغانی و غیرت وطنی و دوستی و رفاقت طولانی و نان و نمک و اظهار عشق ها و همه چیزهای دیگر به یکبارگی کجا شد؟؟؟

پ ن: بعضی وقت ها باید برخی برخوردها رخ بدهند که با همه تلخی اش بر تو ثابت کنند بعضی آدم ها را باید گذاشت کنار

نظرات 4 + ارسال نظر
سوده یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:42 ب.ظ http://soode61.wordpress.com

از بودن با خواهر لذت ببر باقیش رو بسپار به باد ببره.

(من جدیدن به همه همین سفارش رو میکنم)

دوست همیشگی یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:19 ب.ظ

پس چقد به من افتخار میدادی که بعضی وقتا همینجوری میومدی خونم!
ای جونم احساس خوبی دارم که اینقد منو دوست داری
بوسسسسسسسسسسس!

پس چیییییییییییییییییییییییییییییییی!
تو هرگز در زمره دیگران نیستی و نبودی دوست همیشگی، گاهی اوقات با سوده می شینیم میگیم ما بخاطر همکار بودنمون خیلی کم رفت و آمد می کردیم و مخصوصن تو که با داشتن خاندان شوهر در اینجا به ما نمی رسیدی، خیلی افسوس می خوریم!

شیرین یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:30 ب.ظ http://ladolcevia.blogfa.com

ساغر جان سفارش سوده واقعا عالیست!
منهم مثل خودت اهل چتر پهن کردن نیستم، تازه با دعوت هم به سختی جایی می روم چه برسد به بدون آن!! (چند سال است مکرر دعوت دوستان و اقوام را به سفر به مادرید و پاریس رد می کنم، چون امکان مالی اقامت در هتل را ندارم و برخلاف دعوت عزیزان، قصد ماندن در خانه آنها را هم ندارم)

به همان خط آخر عمل کن، باید بعضی ها را حذف کرد

آره سعی می کنم بهش عمل کنم، آی لجم می گیره از این برو بیاهای اجباری و رودربایستی وار!

بابای عسل دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 03:45 ب.ظ

ای بدم میاد از این جور ادم ها- فقط جدی نگیریش و مثل خودش با خودش برخورد کن. البته اگه می تونی.......!!!!!!1

چقدم با لحن خاله زنکی نوشتی، حواست هس؟!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد