ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

بیش ازین دگر مرا مزن، می زنی بزن، سخن بزن!

هیچوقت فکر نکنید که دیگران باید فکر شما را بخوانند و بدانند و از فرسنگ ها دورتر و دورتر شما را و احساس تان را بدون به زبان رانده شدن درک کنند، هیچوقت فکر نکنید اگر به کسی گفتید دلتنگش هستید و روزتان به سختی گذشته است و خیلی غمگین و دپرس بوده اید آنهم بخاطر کسی، کار بدی کرده اید، و نباید اینها را بگویید، هیچوقت فکر نکنید با گفتن اینگونه حرف ها طرف تان حالش خراب می شود و دلتنگی اش مضاعف می گردد، شاید حتی اگر اینها را بشنود خیلی هم خوشحال شود، نه از سنگدلی، نه، بل از اینکه می بیند درست در روزی که بیش از هر روزی دلتنگتان بوده است، دل شما هم برایش می تپیده و برایش سخت می گذشته، و درست در روزی که داشته با خود فکر می کرده طرفش چقدر بی خیال است که توانسته 24 ساعت تمام با او حرفی نزده باشد.

از کجا باید بفهمد و بداند آنقدر حالت گرفته بوده است در آن بعد از ظهر یکشنبه ای شما و بقول خودت معادل غروب جمعه ما، که نخواسته ای اصلا" زنگی بزنی، از ترس انتقال دادن دلتنگی به اینسوی خط!

من برعکسم، دلتنگی که به سراغم آمد باید ابراز کنم، می خواهم جیغ بکشم و گریه کنم و ابراز وجود، و تا ابرازش نکنم دلم آرام نمی شود، باید دلتنگی ام شنیده شود، از جنس دلتنگی ام حرف بزنم، از نوعیتش، که مثلا" چقدر نسبت به دلتنگی های گذشته فرق دارد، و بپرسم غروب های پاییزی جمعه ای یخزده مان چه شباهتی با غروب های یکشنبه های بی من در اوایل بهار آن دیار دارد؟؟؟

من دوست دارم بگویم و بشنوم، و همینطور که می گویم این حق را به طرف مقابل هم می دهم برای ابراز درونش، و به نظرم این تقابل بسیار دوست داشتنی و زیباست.

پ ن: من آدم حبس گریه و ابلهی هستم که در تمام عمرم یاد نگرفته ام چگونه می توان با نزدیکانم، کسانی مثل مادر و خواهر و برادر ارتباط عاطفی درست برقرار کرد و چگونه می توان حبس گریه نبود و حرف هایی که دوست داشت زد، اما عجبا که این خصلتم در رابطه با جناب همسر خان صد و هشتاد درجه به نفعشان می چرخد، و فی الواقع ایشان تنها کسی اند که من هیچ حرفی برای نگفتن و هیچ احساسی برای ابراز نکردن برایش ندارم، حالا خود قضاوت بنمایید، می شنوند حتما"!

نظرات 2 + ارسال نظر
سوده سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 03:42 ب.ظ http://soode61.wordpress.com

من همان پی نوشتم خود خودش ابله تر و حبس گریه تر!

خیلی نوشته بودم ارور داد آخرش این شد

بابای عسل چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:02 ق.ظ

چه جالب...
من فکر می کنم خوبیش این خواهد بود که هر دویتان از این لجظات درس بگیرد برای اینده تان. به هر حال اگر به فکر کامل شدن و خوب شدن روابطتان هستید هر کدام از این لجظات درسی است برای شما
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد