ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

عنوان ندارد.

یک. شما هم مثل من وقتی برای نوشته ای در جایی کامنتی می گذارید بعد می روید ببینید چه جوابی برایتان نوشته است؟ یعنی دانه دانه کامنت هایی که می گذارید را پیگیری می کنید تا بفهمید در خصوص حرفی که زده اید نویسنده چه نظری دارد؟

من که همینگونه ام، معمولا" البته کامنت هایی را دنبال می کنم که می دانم نویسنده برایش جوابی خواهد داشت، بعضی از عزیزان وبلاگی عادت به پاسخ گفتن ندارند، نه که بخواهم نقدی مترتبشان کنم، خب شاید وقت ندارند جواب آنهمه کامنت را بدهند، من هم اگر جایی کامنتی می گذارم نباید به انتظار پاسخی از جانب نویسنده باشم، نویسنده حرفش را در پستی که نشر کرده است نوشته و حتی شاید کامنت دادن و ندادن منِ خواننده هم جایی از ذهنش را اشغال نکند، ولی بعضی ها هم هستند که پاسخ تک تک کامنت هایشان را می دهند، بخواهم یا نخواهم چون این دسته افراد مثل من می اندیشند و با من در این رابطه هم نظرند، ارتباطی در این میانه شکل می گیرد، وقتی چیزی می نویسند و برایشان پاسخ می گذاری منتظر عکس العمل نوشتاری شان هستی، بعضی وقت ها این کامنت گذاری و جواب گرفتن از خود پست راهگشا ترند.

دو. دیشب خواب دیدم فرزندی دارم، از این دست خواب زیاد می بینم، بعد فرزندم را امروز بدنیا آورده ام و فردایش راه می رود، آنقدر به خودم شبیه است که خودم می گویم مگر ممکن است بچه یک نفر اینقدر به خودش نزدیک باشد؟ انگار من نوزاد شده باشم، بعد بچه ام داشت راه می رفت برای خودش رفتم و بغلش کرده آوردم نزدیک خودم، به صورتش که نگاه کردم اما دیدم نوه عمویم است و من اشتباه فکر می کرده ام این بچه من است و شبیه من است و دیروز بدنیا آورده امش!

سه. خواهر امروز از تهران آمد، بزودی بسوی خانه اش باز می گردد، اول فکر می کردم خیلی تیکت مزخرفی گرفته که وقتی ایران رفت باید برای برگشت بیاید از کابل برود، اما از صبح که دلم برای دیدارش عروسی گرفته، به این نتیجه رسیدم که خیلی هم خوب است این سفر کوتاهش!


نظرات 4 + ارسال نظر
سوده چهارشنبه 6 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 04:08 ب.ظ http://soode61.wordpress.com

من هم جواب کامنت ها را دنبال میکنم. خیلی خوب است که آمد خواهری و یادت هست برای نا آشنا بودنش با اینجا تشویش داشتی... خوش بگذرد همه ی این دقایق برایت.

مرسی سوده عزیزم، آره کلا" با اومدنش و برخوردش با ماجراهای اینجا صد و هشتاد درجه تشویشم رو رفع کرد، وقتی سر از جاهایی در آورد و چیرهایی خورد که من تا بحال تجربه نکردم و فقط در روایات شنیدم، داستان بولانی سر گاری با چتنی و بعد هم پاک کردن دستاش با اون حوله وحشتناک آویزون به گاری رو برات گفتم؟؟؟ یه همچین برخوردی داشت با اینجا، خیالم راحته خدا رو شکر. دیگه اون باید مراقب ما باشه!

عتیق پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:14 ق.ظ http://ateegh.blogspot.com

من هم اینجوریم که وقتی کامنت می ذارم می رم نگاه می کنم ببینم که نویسنده جواب داده یا نه. ولی برای وبلاگ خودم اگه کسی کامنت بذاره فقط در صورتی جواب می دم که یه حرفی اضافه تر از اون چیزی که قبلا توی پستم گفتم داشته باشم. یعنی فکر می کنم که پست وبلاگ نظر نویسنده و کامنت نظر خواننده است. اگه مثلا کسی بگه که موافقم چیزی نمی گم. یا اگه که نظری بذاره که من باهاش موافق نباشم. ولی اگه سوال بپرسه حتما جواب می دم.

قربانت گردم عتیق!
در واقع کامنت گذاشتن یک خواننده بمعنی ابراز احساس و هم اندیشی آن دوست و خواننده است که براستی اگر غیر از تأیید مطلب باشه باید پاسخ داده بشه! ولو در حد یک بوس یا لبخند!

captain جمعه 8 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 ق.ظ http://rkhavari2011.wordpress.com/

سلام ساغر!
واقع بینانه تر که به موضوع نگاه کنیم هر کدام از ما نیاز به دیده شدن داریم. و اگر کسی این مرحله را رد نکند و انکارش کند در حقیقت، حقیقت مسلمی را انکار کرده. و این پیش پا افتاده ترین فریبی است که ممکن است در قبال خودمان انجام دهیم. پس چه خوب است که این حقیقت را قبول کنیم و چه خوب تر که از این مرحله بگذریم!

با نظر شما موافقم.

Coronae یکشنبه 10 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ب.ظ http://coronae.blogspot.com

مثل من که چند وقتیه هزار سال یک بار میام وبلاگم رو چک می کنم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد