ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

تصمیم های یکهویی

وقتی این خانه را خریدیم از همان ابتدا قصد داشتیم نهایتا" سه الی پنج سال سکونت کنیم و بعد دنبال خانه مناسب تری باشیم، راستش فکر اینکه با ارائه اسناد تکس و کارمندی همسر می توانیم از بانک قرض بگیریم و صاحب خانه شویم خیلی لذت بخش بود و ما فکر کردیم چرا که نه؟ بجای مستاجر بودن و هر سال بدنبال تمدید و تغییر خانه بودن صاحبخانه می شویم و خب گرچه آنچنان پس اندازی نداشتیم اما دلمان خوش بود که می توانیم با مبالغی قرض از اینطرف و آنطرف میزان لازم را بدست بیاوریم و از بانک قرض بگیریم، و همین هم شد و این خانه را به مبلغ سیصد و هشتاد هزار دلار خریدیم، سال کرونا آمد و من در تنهایی و استرس باردار بودم و زایمان کردم، همزمان با زایمانم کار همسر بعلت کرونا به کار از خانه بدل شد، وسایل اداره به خانه آمد، میز و کامپیوتر و تلویزیون و کلی کاغذ و دفتر دستک، اتاق سه در سه متری پسرک تبدیل به اتاق کار، خواب بچه و همسر و اسباب بازی هایش شد و بسیار تنگی می کرد، دلم آشوب شد از این تنگی، هورمون ها هم که کار خودشان را می کردند، البته از نوع نشاط، یکهو به همسر گفتم ما که قصد تعویض خانه را داریم، چرا جلو نیندازیم و شانس مان را در این سال امتحان نکنیم، درست است که شاید این را ارزانتر بفروشیم اما خوبی اش این است که ارزانتر می خریم، همسر مخالف بود، و هرچه بیشتر مخالفت کرد من بیشتر رویاپردازی کردم، آخر موافقتش را جلب کردم و تصمیم به فروش گرفتیم، ولی بازار خرید و فروش بشدت افت کرده بود و خانه نسبتا" نازنین و مناسب دو خواب ما خیلی کم ویزیت شد، سیستم فروش خانه اینجا اینطوری است که با قصد فروش با یکی از بنگاه های خرید و فروش قرارداد می بندی و قیمت های پیشنهادی ات را درمیان می گذاری و در مهلت مشخص خانه به اعلان می رود، مردم می آیند و قیمت می گذارند و فروشنده اگر دوست داشت قبول می کند، ما اینجا را بین سیصد و هشتاد تا چهارصد و بیست به فروش گذاشتیم، اما بعد از دو هفته اول که پر بازدید بود اصلا" بازدید درستی نداشت و همچنان آفر ( پیشنهاد) ، کم کم از کرده خود پشیمان شده بودیم، من هم سر عقل آمده بودم، اما درست در آخرین روزهای قراردادمان و آخرین فردی که برای بازدید آمد آفر چهارصد و سیزده هزار تا داد و قبول کردیم.

درواقع درست همان روز به بنگاهی گفتیم ما از فروش منصرف شده ایم با این وضعیت بازار، و یکسال دیگر دست نگه می داریم( همسر هم مدتی بود از اداره کار می کرد و دیدیم حالا خانه چندان هم تنگ نیست)!!!

اشتباهی که کردیم و البته با وضعیت کسادی بازار دستمان زیر سنگ بود، این بود که با هیچ بانک و یا وکیلی درباره وام بانکی صحبت نکرده بودیم، بلافاصله پس از قبول کردن آفر خرید تماس گرفتیم و دیدیم ای دل غافل مبلغی که بانک می دهد چیزی نیست که بتوان خانه مورد نظر را باهاش تهیه کرد، درواقع ما حساب این را نکرده بودیم که گرچه امسال کار همسر تمام وقت و با درآمد بالاتری نسبت به سه سال پیش است اما از آنطرف جمعیت مان هم یک نفر زیادترشده و بانک در ارزیابی درآمد و مخارج این را هم حساب می کند و مبلغی که می دهد کمتر می شود!

هنوز که هنوز است اسناد بانک را آماده نکرده ایم و درگیر کاغذ بازی اش هستیم(باید وام بانک اوکی شود تا بتوانیم برای خانه مورد پسند آفر خرید بدهیم). با اینوجود هر هفته شنبه و یکشنبه ها خانه می بینیم، تصمیم ما یافتن خانه ای حوالی ششصد هزار بود الان با هفتصد هزار هم خانه مناسب و رویایی مان موجود نیست!

در واقع و بی تعارف اگر بگویم پت و مت ترین کار دنیا را کردیم( توی ارزانی فروختیم و در اوج گرانی داریم می خریم و تمام آدم هایی که بخاطر کرونا دست نگه داشته بودند دنبال خانه اند و حدود پنجاه هزار دلار روی هر خانه آماده به فروشی آمده است). 

این تصمیمی نبود که من تنها گرفته باشم اما من محرک اصلی بودم، البته که مقدار زیادی پشیمان شدیم اما راستش من به این باور هستم که من این تصمیم را در اوج سرمستی و خوشحالی گرفتم و چه روزها و شب های خوبی داشتم بابتش، و چه رویاپردازی هایی کردم، بقول دوستم هورمون ها بی عقلم کردند اما با همه این احوال باز به قسمت ایمان دارم و فکر می کنم این اتفاق افتاد چون تقدیر چنین بود وگرنه ما که قصد برگشت داشتیم، درست آخرین آدمی که آمد به قیمت خوبی خریدار شد پس حتما" خواست خدا هم بر همین بوده وگرنه او آفر نمی داد و ما هم باز صبر می کردیم، جدای از این، من هنوز باور دارم که در همین شرایط هم من به خانه ایده آلم خواهم رسید، چون دعای مادرم را دارم!

خلاصه کلام اینکه پای انتخاب و تصمیم هایمان باشیم حتی اگر در بین راه خللی رخ داد و یا مانعی قرار گرفت، از کجا معلوم شرایط باز تغییر نکند و باز پایین نیاید و یا اینکه اگر ما خریدیم باز قیمت ها بالاتر نرود، کرونایی دیگری نیاید و الی آخر!


نظرات 7 + ارسال نظر
ربولی حسن کور پنج‌شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 12:58 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
گویا سرانجام فردی را پیدا کردم که در میزان شانس و اقبال به من شباهت دارد
خودتان را ناراحت نکنید سرانجام هرچه خواست خدا باشد همان خواهد شد.
آیا امکان پس گرفتن خانه خودتان و اعلام پشیمانی از فروختن نیست؟
در ایران به تازگی میزان پرداخت برخی از وامها به میزان معدل موجودی حساب بانکی ربط پیدا کرده ولی هنوز شباهتی به آن چه شما نوشته اید ندارد.
راستی
یک بار دوستی میگفت جرات خرید خانه در استرالیا را ندارم چون باید خانه مبله و پر از وسیله اجاره ای را تخلیه کنم و کل وسایل خانه جدید را خودم خریداری کنم درست است؟

بنظر من خواست خدا در همین بوده.
اینجا شما اگر حداقل پنج درصد خانه مورد نظرتان را در حسابتان داشته باشید بانک به شما وام می دهد که بر اساس حساب و کتاب دخل و خرج شما و افراد تحت تکفل تان برآورد می شود و بازپرداخت آن حدود بیست و پنج تا سی ساله و با سود بسیار کم دو درصدی است، طبعا هرچه بیشتر پول داشته باشید( ده و پانزده و بیست درصد خانه خریداری شده) سود کمتری به وام تعلق خواهد گرفت.
اون دوستتان حتما در خانه مبله اجاره ای ساکن است، اینجا خانه ها مبله نیست هرچند برخی وسایل مثل اجاق گاز و فر و ماشین ظرفشویی و در مواردی ماشین لباسشویی متصل به خانه و جزء خانه است اما بطور عموم مبل و وسایل ندارد( گرچه خانه های موجود در وبسایت های آگهی فروش بر اساس آخرین دیزاین آخرین صاحبش طی عکسبرداری حرفه ای به نمایش در می آید ولی جزء خانه و برای خریدار جدید نیست.)

منجوق پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 12:54 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

حکمتی درکار بوده منتر اتفاق های خوب باشید

وای خدای من انشاالله این آخرین خبر خوب بیاد( وام بانک اوکی بشه) بیام با کلی انرژی خوب، ممنون بابت آرزوی نیک

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 04:55 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
مَنتر اتفاق های خوب؟!
شرمنده میدونم اشتباه تایپی بوده اما خنده ام گرفت

اشتباه تایپی بامزه ای بود، راحت باشید.
و من کماکان منتظر اون خبر هستم تا بیاد و کلی خبر وابسته خوب دیگر اینجا بگم!

ربولی حسن کور سه‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 03:01 ب.ظ

پس منتظریم

ایول به سرعت، دعا کنید زودتر بیام

پرنسا چهارشنبه 20 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 08:46 ب.ظ

من فکر میکردم این بالا پایینای ملک فقط مخصوص ایرانه و بس!

سال کرونا همه دنیا را تحت تاثیر خودش برد!

ربولی حسن کور شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 03:34 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
سال نو مبارک
همچنان منتظریم

ما هم هنوز منتظریم، این وام لعنتی....

منجوق پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 12:30 ق.ظ

ای دکتر حسن ای دکتر حسن
حالا به من میخندی ؟ باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد