ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

از حس درون!

روزگار بنحو عجیبی ساکت و صامت شده است، نه که خیلی کند و سخت بگذرد، بلکه عجیب می گذرد، احساس سکون دارم راجع به همه چیز، اصلا" باورم نمی شود که این نیز بگذرد، همه اش فکر می کنم تا مدتها در این حالت باقی خواهم ماند.

دختر بسیار بیشتر از رایان تحرک دارد، اصلا" انگار هیچ چیز دقیقی از دوران بارداری رایان بخاطر ندارم، مثلا" فکر می کنم این همه بالا و پایین پریدن های این روزهای دختر کاملا" جدید است و رایان در این سن بجز پهلو به پهلو شدن های خیلی مودبانه و نرمش کار دیگری نمی کرد و بیشتر فعالیت جسمی اش در ماه آخر بروز کرد. اما دختر تمام روز در حال جنب و جوش است، انگار نه انگار آن یک ذره جا که همزمان اتاق خواب و بازی و حمام و توالتش است بقدر تمام هیبت کوچکش هم‌نمی شود، شور و هیجانی دارد تو گویی حسش از اتاق خواب به اتاق بازی رفتن و از روی سرسره پریدن و تاب خوردن و حرکات موزون کردن است، یا شاید هم من دوست دارم دختر اینهمه بانشاط باشد!

آدم در هر ورطه و زمان و حادثه ای که بهش تحمیل شود مراتب مربوط بهش را طی می کند، من هم مراتب اولیه و ثانویه و اینک سکون را راجع به شرایط کرونایی سپری کرده و می کنم، اینجای قضیه تمام توجه و فکر و آرزویم این است که تا زمان زایمان اوضاع جهان بهتر شده باشد و دختر به زمانش بیاید نه زودتر از موقع.

برای رایان همه چیز متفاوت بود، البته عادی بود و با قیاس با زمان حال می شود گفت عالی بود، همه چیز روی روال و آرام و متین بود، دنیا شاد و بی کرونا بود و می توانستی با خیال راحت بروی بیرون ق م بزنی یا خرید کنی، لیست توی دستت را یکی ی کی خط بزنی، آن موقع تا این زمان بارداری بیشتر لیست کارهایم خط خورده بود، نام انتخاب شده بود و حتی ساک بیمارستان منظم شده بود، اینبار تقریبا" هیچ کار عملی جدی ای نکرده ام، فقط لیست نوشته ام، یکی برای کارهایی که باید طی این کمتر از دو ماه آتی انجام شود، یکی برای خریدهایی که باید انجام شود و یکی برای وستیلی که برای بیمارستان باید ترتیب و تنظیم شود.

رایان را دو ماه است از مهد کودک گرفته ایم و انشاالله از هفته آینده دوباره می فرستیم اش و گذاشته ام در روزهایی که او خانه نیست به ترتیب اولویت برای کارها و خریدها بیرون برویم، می خواهم فرش ها را بدهم قالی شویی و همزمان مبل و نهار خوری بخرم تا زمانیکه فرش ها می رسند محموله خریداری ام هم برسد. وای چه حسی دارد آمدن دختر به خانه، اصلا"قبل از این زمان برایم قابل پیش بینی نبود، انگار آخرین بزرگترین اتفاق خیلی مهم خانواده ما دارد رخ می دهد و بعد از آن زندگی به شکل دیگری به پیش خواهد رفت، قبلا" که به قضیه فکر می کردم یا مثلا" زن آبستنی را می دیدم که فرزند اولی هم به دنبال دارد ذهنیتم طور دیگری شکل می گرفت، دلم برایش می سوخت و فکر می کردم بنده خدا با آن شکمش باید دنبال بچه اول بدود و از این دست، اما این روزها وقتی هر روز مهر و عشقم به رایان بیشتر و بیشتر می شود و همزمان منتظر یک انفجار جدید فوق العاده عاطفی در وجود همه مان هستم باز می فهمم که زود قضاوت کرده ام و برای هر رخدادی باید قدم به قدم به انتها نزدیک شد و هیچ کسی نمی تواند هیچ مسیری را بدون طی کردن قضاوت و ترسیم و تصور کند. هر زنی اگر آگاهانه و از خواست قلبی اش آبستن شود و در مسیر قرار بگیرد، با فرض مثبت و رو به بالا بودن شرایط زندگی اش، درواقع خودش را در یک تجربه بی نظیر غیر قابل تکرار قرار داده است، تجربه ای که با تمام سختی هایش پر از زندگی است.

برای رایان یک عروسک خریده ایم، قبلا" هم عروسک داشت اما دختر یکی از دوستان وقتی مهمان مان شد خواستش و علیرغم میلم مجبور شدم بهش بدهم(!!!)، دیشب عروسک را هم در تخت رایان گذاشتم و باهاش خوابید، صبح زود که به توالت رفت، بمحض برگشت از توالت اول عروسک را بغل کرد و منتظر شد پتو را رویش بیندازم، دلم ضعف کرد برایش، کلا" هم وقتی من قصدا" عروسک را( برای تداعی کردن شرایط آینده نزدیک) ناز و نوازش می کنم تابحال عکس العمل بدی نشان نداده است و برعکس خواسته است که او هم ببوسدش و نازش کند. آرزویم این است که رایان از پس هضم این رویداد تاریخی و بزرگ زندگی اش بخوبی بر آید و بتواند با شرایط جدید به بهترین نحو خو کند.


نظرات 1 + ارسال نظر
منجوق چهارشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1399 ساعت 09:30 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

چه عجب بانو
ایشالا که همه چیز به خوبی اتفاق بیافته
و به روال عادی خودش پیش بره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد